گروه هنری ستاره شب گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما |
|||
سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, :: 17:27 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلاً چم شده بازم اون همه قول و قرارا اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی برا برگشتن ندارم اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه؟
چرا من هیچی نمی گم چرا می خندم عجیبه آخه مجبورم بخندم کسی اشکاما نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو واستاده باشم چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم
تو می خندی و من از دور اشکاما میریزم خوش سلیقه ام که بودی آره بهتر از من اونه
سر تر از منه میدونم اون که می خواستی همونه تازه فهمیدم حسودم دست تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو می دونه حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه می بینم یا دروغ بود همه حرفات بله را بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولات روی حرفام برو خوش بخت شی عزیزم تو ازم خیری ندید
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی بله رو بگو گل من بگو و شرش را بکن
من و زندگی بی تو باورم نمیشه اصلاً داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسام
همه گریه هامو کردم اشکیم نمونده باسم میزنم بیرون از اینجا بله را می گی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست. به دامن خدا شم بله را گفتی تموم شد این دیگه آخر کاره
هی می خوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره هق هق ام تبریک من بود من باسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم امروز تو چشمت عزیزم نمی دونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تو را واضخ تر می دیدم دیگه چشمام نمی بیننه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلاً چم شده بازم اون همه قول و قرارا اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی برا برگشتن ندارم اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه؟
چرا من هیچی نمی گم چرا می خندم عجیبه آخه مجبورم بخندم کسی اشکاما نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو واستاده باشم چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم
تو می خندی و من از دور اشکاما میریزم خوش سلیقه ام که بودی آره بهتر از من اونه
سر تر از منه میدونم اون که می خواستی همونه تازه فهمیدم حسودم دست تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو می دونه حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه می بینم یا دروغ بود همه حرفات بله را بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولات روی حرفام برو خوش بخت شی عزیزم تو ازم خیری ندید
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی بله رو بگو گل من بگو و شرش را بکن
من و زندگی بی تو باورم نمیشه اصلاً داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسام
همه گریه هامو کردم اشکیم نمونده باسم میزنم بیرون از اینجا بله را می گی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست. به دامن خدا شم بله را گفتی تموم شد این دیگه آخر کاره
هی می خوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره هق هق ام تبریک من بود من باسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم امروز تو چشمت عزیزم نمی دونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تو را واضخ تر می دیدم دیگه چشمام نمی بیننه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلاً چم شده بازم اون همه قول و قرارا اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی برا برگشتن ندارم اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه؟
چرا من هیچی نمی گم چرا می خندم عجیبه آخه مجبورم بخندم کسی اشکاما نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو واستاده باشم چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم
تو می خندی و من از دور اشکاما میریزم خوش سلیقه ام که بودی آره بهتر از من اونه
سر تر از منه میدونم اون که می خواستی همونه تازه فهمیدم حسودم دست تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو می دونه حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه می بینم یا دروغ بود همه حرفات بله را بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولات روی حرفام برو خوش بخت شی عزیزم تو ازم خیری ندید
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی بله رو بگو گل من بگو و شرش را بکن
من و زندگی بی تو باورم نمیشه اصلاً داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسام
همه گریه هامو کردم اشکیم نمونده باسم میزنم بیرون از اینجا بله را می گی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست. به دامن خدا شم بله را گفتی تموم شد این دیگه آخر کاره
هی می خوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره هق هق ام تبریک من بود من باسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم امروز تو چشمت عزیزم نمی دونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تو را واضخ تر می دیدم دیگه چشمام نمی بیننه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلاً چم شده بازم اون همه قول و قرارا اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی برا برگشتن ندارم اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه؟
چرا من هیچی نمی گم چرا می خندم عجیبه آخه مجبورم بخندم کسی اشکاما نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو واستاده باشم چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم
تو می خندی و من از دور اشکاما میریزم خوش سلیقه ام که بودی آره بهتر از من اونه
سر تر از منه میدونم اون که می خواستی همونه تازه فهمیدم حسودم دست تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو می دونه حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه می بینم یا دروغ بود همه حرفات بله را بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولات روی حرفام برو خوش بخت شی عزیزم تو ازم خیری ندید
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی بله رو بگو گل من بگو و شرش را بکن
من و زندگی بی تو باورم نمیشه اصلاً داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسام
همه گریه هامو کردم اشکیم نمونده باسم میزنم بیرون از اینجا بله را می گی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست. به دامن خدا شم بله را گفتی تموم شد این دیگه آخر کاره
هی می خوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره هق هق ام تبریک من بود من باسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم امروز تو چشمت عزیزم نمی دونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تو را واضخ تر می دیدم دیگه چشمام نمی بیننه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلاً چم شده بازم اون همه قول و قرارا اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی برا برگشتن ندارم اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه؟
چرا من هیچی نمی گم چرا می خندم عجیبه آخه مجبورم بخندم کسی اشکاما نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو واستاده باشم چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم
تو می خندی و من از دور اشکاما میریزم خوش سلیقه ام که بودی آره بهتر از من اونه
سر تر از منه میدونم اون که می خواستی همونه تازه فهمیدم حسودم دست تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو می دونه حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه می بینم یا دروغ بود همه حرفات بله را بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولات روی حرفام برو خوش بخت شی عزیزم تو ازم خیری ندید
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی بله رو بگو گل من بگو و شرش را بکن
من و زندگی بی تو باورم نمیشه اصلاً داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسام
همه گریه هامو کردم اشکیم نمونده باسم میزنم بیرون از اینجا بله را می گی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست. به دامن خدا شم بله را گفتی تموم شد این دیگه آخر کاره
هی می خوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره هق هق ام تبریک من بود من باسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم امروز تو چشمت عزیزم نمی دونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تو را واضخ تر می دیدم دیگه چشمام نمی بیننه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلاً چم شده بازم اون همه قول و قرارا اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی برا برگشتن ندارم اینجا گل بارونه امشب چقدر این فضا غریبه؟
چرا من هیچی نمی گم چرا می خندم عجیبه آخه مجبورم بخندم کسی اشکاما نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو واستاده باشم چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم
تو می خندی و من از دور اشکاما میریزم خوش سلیقه ام که بودی آره بهتر از من اونه
سر تر از منه میدونم اون که می خواستی همونه تازه فهمیدم حسودم دست تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو می دونه حالا تو دست تو حلقست دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه می بینم یا دروغ بود همه حرفات بله را بگو گل من تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی من اما موندم زیر قولات روی حرفام برو خوش بخت شی عزیزم تو ازم خیری ندید
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی بله رو بگو گل من بگو و شرش را بکن
من و زندگی بی تو باورم نمیشه اصلاً داره سردم میشه کم کم خیسه از اشکام لباسام
همه گریه هامو کردم اشکیم نمونده باسم میزنم بیرون از اینجا بله را می گی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست. به دامن خدا شم بله را گفتی تموم شد این دیگه آخر کاره
هی می خوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره هق هق ام تبریک من بود من باسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم امروز تو چشمت عزیزم نمی دونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن تو را واضخ تر می دیدم دیگه چشمام نمی بیننه دستمم نمی نویسه
دلخوشیم همین یه نامه ست گرچه اینم خیس خیسه آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم خبری ازت نبودو خیلی بی تاب تو بودم
GetBC(176); دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
dj moein 09301404423 09119186176 id maseger:moeindj741@yahoo.com 07524230027 kدو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
هرجادلت شکست خودت شکسته هارا جمع کن تا هر کسی منت دست زخمیشو به رخت نکشه کاش توتقویم سال روز نامرد هم وجود داشت که بشه به بعضی ها تبریک گفت چقدر تازگی دارد برایم روزهایی که به امید امدن کسی دلخوش نیستم و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمیشوم خودمونیما: بیکسی هم عالمی دارد kدو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
خدایا: ازتو دلگیرم به قولت وفا نکردی مگر نگفتی حق انتخواب دارم پس چرا انتخوابم در اغوش دیگریست انقدر به انسانهای روی زمین بی اعتماد شده ام که میترسم وقتی از خوشحالی به هوا میپرم نکند زمین را از زیر پایم بکشند kدو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
ساقی : بی خیال من سهم من را بریز روی زمین بگذار جاده ها مست کنند شاید عشقم را برایم پس اوردند
k دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
عشقمو بردی ای رفیق نیمه راه سلامتی هرکی مثل من شکست خورده و سینه سوخته هست kدو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 17:1 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
اگر هنر روزگار فاصله انداختن است من هم هنر خود را به نمایش میگذارم انقدر بیادت میمانم تا روزگار بفهمد هیچگاه فاصله ها حریف خاطره ها نیست kدو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
دوستان یه سوال: دلیل جدایی از عشقتون چی بوده ایا از طرف شما بوده یا اون و حساسیتتون بیشتر رو چی بوده... شرافتا جواب بدید kدو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 16:47 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد...... پس علکی عاشق نشید.... که اخرش بدنامیه.... kموضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها ![]() نويسندگان |
|||
![]() |