گروه هنری ستاره شب گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما |
|||
چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
قلب های شکسته به دنبال چه می باشید؟
به دنبال عشق می باشید که ذره های شکسته قلبتان را پیوند زند؟
اشتباه نکنید
نگذارید که قلبتان این بار خرد و خاکستر شود.
عشق قلب را پیوند نمیزند بلکه ذره های شکسته را خاکستر میکند.
به دنبال چه می گردید؟
عشق؟
چرا عشق؟
چرا محبت نه؟
عشق دروغ است
حسی است وسوسه انگیز
عشق بیماریست دردی است بی درمان.
مبادا مبتلا شوی که رهایی از آن بسی مشکل تر از دچار شدنش می باشد.
عشق جنون است
دیوانه گیست
چرا میخواهید عاشق شوید؟ kچهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
ای نزدیک دلها را شاد میکند!
ترین لحظه ی زندگی ام است
که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:3 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
«پیشانی ام» چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید
فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری
انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری
و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت. k
چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
سوالات داغی که باید در اولین جلسه از نامزدتان بپرسید ! چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
چشم چشم: دو ابرو. نگاه من به هر سو پس چرا نیستی پیشم؟ نگاه خیس تو کو؟ گوش گوش دوتا گوش. دو دست باز یه آغوش. بیا بگیر قلبمو. یادم تو را فراموش...؟ چوب چوب یه گردن. جایی نری تو بی من. دق میکنم میمیرم. اگه دور بشی از من. دست دست دو تا پا. یاد تو مونده اینجا. یادت مییاد که گفتی: بیتو نمی رم هیچجا....؟ من؟ من؟ یه عاشق. همون مجنون سابق!!!! kچهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
سلامتی دختری که عاشق پاهای پیاده عشقش بود چون ماشین نداشت...
سلامتی دختری که با عشقش رفت رستوران دونگه غذا شو داد تا جیب عشقش خالی نشه...
سلامتی دختری که اگه هر جا بدونه عشقش رفت جای خالی bf شو کنارش حس کرد...
سلامتی دختری که دنباله ماشین ، ملک پدری و قیافه عشقش نبود...
سلامتی دختری که در هر شرایطی عشقشو تنها نذاشت...
سلامتی دختری که عشقشو وسیله ندید برای بازی...
سلامتی دختری که هیچ وقت miss برای عشقش ننداخت...
سلامتی دختری که رو عشقش حساس بود...
سلامتی دختری که با لبخند عشقش دل گرم می شد...
سلامتی اون دختری که تو تموم زندگیشی و روت غیرت داره
اونوقت تو میری عروسی 20 تا شماره میدی.و اون با خودش خوشحاله
چون حس میکنه به عشقش تو عروسی خوش میگذره.
11به سلامتی اون دختری که تو چشمات با احساس بهت میگه
عاشقتم و تو میگی منم همینطور با بی تفاوتی به یکی دیگه اس میدی
11به سلامتی اون دختری که به خاطر عشقش غرورشو
جلوت خورد میکنه و تو حتی نمیدونی واسه تو خودشو
به اب و اتیش میزنه و بهش اهمیت نمیدی.
11به سلامتی دختری که وقتی دید کس دیگه ای رو دوس داری
بخاطر خوشحالی تو راحت کنار کشید تا تو توی ارامش باشی.
و نیومد ابروتو نبرد.اخه تو عشقشی.و این یه حقیقته...
(اقا پسرایی که میاین سر این موضوعات ابرو دختره رو میبرید
تا عقدتون خالی شه که یکی دیگه رو به شما ترجیح داده ...شماها...
اره با شماهام....غلط میکنید به دختره میگید عاشقتم....
این اسمش عشق و غیرت نیست
11به سلامتی دختری که وقتی عشقشو بغل میکنه
حس میکنه اروم ترین ادمه ام عشقش از رو هوس بغلش میکنه.. kچهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 20:51 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد ! گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم -------------------------------------------------------- مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم -------------------------------------------------------- این شعرها دیگر برای هیچکس نیست -------------------------------------------------------- پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
شبی شیرین بزد فریاد ، که ای شیرین ترین فرهاد
و ای خسرو ترین شمشاد ، صدای تیشه ات آباد
منم لیلای دلبندت که دل خون است و پا در بند
تویی عاشق ترین مجنون ، ولی در بیستون آزاد
ببندم دیده بر خسرو ، که شاید رو کشم بر تو
تو شیرین می کنی سنگی ، چو عکسی بر دلت افتاد
چو می کوبی تو با تیشه ز غصه کوه را هر شب
به بانگ تیشه ات گویند که بر شیرین نفرین باد
خدایا کوه کن فرهاد شب و روزم نثارش باد
به جانم می زند تیشه شدم با بیستون همزا
ولی خسرو به بالینم و خونین دل از این بیداد
خوشا بر حال فرهادی که با یک کوه می جنگد
بدا برحال شیرینی که آزادیش رفت از یاد
مرا کندی به کوهستان به عشقی پاک با دستان
به جانم کندمت آنسان که مانی جاودان در یاد
به رازی گویمت اینرا تو کوه کندی و من دلرا
تو عکس من ، من از دنیا ، تو با تیشه، من از بنیاد
چه تلخ است بخت شیرینم که فرهاد است آیینم k
چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 20:49 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
گاهی دلم می خواهد
وقتی بغض می کنم
خدا از آسمان بیاید
اینجا آدمها اذیتت می کنند ؟؟!!
موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها ![]() نويسندگان |
|||
![]() |