گروه هنری ستاره شب
گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما
 
 
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

 

نه دست به جیب خواهی شد

نه وقتت برای من است

......فقط باش

هر جا هستی فقط باش تا درهوایت نفسی تازه کنم...

 

اگر افتخـــارت دل شکستــــن است!!
به عزیزانت بگو اسپنـــــد دود کنند...
این بار افتخار که نه....
حماســـــــه آفریدی!!
 
 

 

از سکوتــم بتــ♥رس ...!
وقتــی که ساکـ♥ت می شوم ...
لابـد همــه ی درد دل هایــ♥م را بــرده ام پیش خـ♥دا ...
بیشتر که گوش دهــی ..
از همــه ی سکوت♥ــم .. از همــه ی بودنــم ..
یک "آه" می شنـ♥ــوی ...
و باید بترس♥ــی ..
از "آه" مظلومـــ♥ی که فریادرس♥ــی جز خدا ندارد...
 

 

آدم وقـتی یـه حـس تکرار نشدنی رو

با یکی تجـربه مـیکـنه ..

دیگه اون حــس رو با کـس دیگه ای

نـمیـتونه تـجـربه کـنه !

بـعـضی حــس هـا ..

خــاص و نــاب هـسـتـنـد ..

مـثـل بــعـضـی آدم هـا ..!

مثل تو...
 

 

"ساعت حدود ١٤:٣٠ دقيقه روز جمعه بود. پرچمهاى سياه در ساحل "قو"ى بندر انزلى افراشته شد. پرچم سياه يعنى خطر! يعنى شنا ممنوع! يعنى دريا "كولاك" است؛ شماليها مى دانند كه "كولاك"، يعنى حال دريا بد است. به سمتش نبايد رفت!
يكى از شاهدان عينى در همين ساحل مى گويد: « بلندگوهاى امداد و نجات بارها اعلام كرد كه دريا طوفانى و شنا كردن ممنوع است.
ناگهان ديديم شش مرد، دورتر از ما و در بيرون از منطقه مجاز ساحلى وارد دريا شده اند. نگاه ها نگران بود. فاصله آنها از ما كم نبود.
دقايقى نگذشت كه از حركتهايشان فهميديم دارند غرق مى شوند. روزبه بدون تامل به همكارش گفت برويم! اما مسأله اين بود كه مسووليت آنها فقط در منطقه ساحلى قابل شنا، تعريف شده بود. آنها غريق نجات رسمى منطقه پلاژ بودند. اما جا براى اين حساب و كتابها نبود.
تا بخواهند به تصميمى برسند،
روزبه كمربند مخصوص نجات را بسته و به آب زده بود.» دقايقى بعد، مردمِ ايستاده بر ساحل مى ديدند پسرى با شانه هاى پهن و عضله هاى ورزشكارانه سه مرد را با طنابى كه به دور كمر بسته، تقلا كنان به ساحل مى كشاند. موجها او را مى كشند و او موجها را جا مى گذارد.
فرو مى رود و باز ادامه مى دهد. مردم به تشويق، فرياد مى كشيدند و او به تقلا، مشت بر موج مى كوبيد. روزبه و همكار ناجى غريقش، شش مرد را به ساحل مى رسانند.
هنوز پا بر خشكى نگذاشته بود كه با خنده به دوستش اشاره مى كند. يعنى كه " ديدى شد؟"، اما لحظه اى بعد دستش را بالا مى برد و اشاره مى كند كه " نفس"! و بر ساحل نقش مى شود.
روزبه، پسر ٢٦ ساله دانشجوى ترم آخر مهندسى عمران، تنها پسر نسرين خلعتبرى و بهروز فقيه كيا و فرزند كوچك خانواده اى پنج نفره در بندر انزلى بود. شاهدان ساحل قو گفتند كه نه


 

سلامتی اون صبحی که وقتی بیدار میشی به جای اینکه یادشو بغل کرده باشی

خودش بغل کنی!

 

نگــــران شـــب و روز هــــام نبـــــاش ،

تنهـــــا نیستـــــم ،

بالشـــــم ، هــق هـــق گـــــــریه هـــام ،

قــــرص هـــام ،

آهــــــنگ هـــام ،

لـــــرزش دســــتام

همـــــه هستـــــن ... تنهـــــا نیستــــــم ..!!
 



m

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 212
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 214
بازدید ماه : 394
بازدید کل : 16427
تعداد مطالب : 975
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 2