گروه هنری ستاره شب
گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما
 
 
سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 11:11 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت

چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی  . . .

 

 

نه  نرو ، صبر کن ، قرارمان این نبود ، باید سکه بیاندازیم

اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم

اگر خط آمد مطمئن باش که دوستت دارم

صبر کن سکه بیاندازیم ، اگر دوستت نداشتم آن وقت برو . . .

 

 

اگه بعضی وقتها نمیشنوی دوستت دارم

به خاطر سایلنت دلمه ، نه اینکه معرفتم کمه !

 

 

گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد

و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .

 

دوستت دارم ، بیشتر از خودم ، کمتر از خدایم

چون عاشق توام و محتاج خدایم . . .

 

 

قابل توجه !

بسیاری از «من هم دوستت دارم» ها

نتیجه رودربایستی ای هستند  که «دوستت دارم» ها

ایجاد می کنند ، جدی نگیرید

 

 

از حقیقت های تلخ خسته ام …

یک دروغ شیرین بگو

بگو دوستت دارم

نمیدونم چون عزیزی دوستت دارم یا چون دوستت دارم عزیزی !؟

 

 

از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی

اما بدان پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد

و برگه ی دوستت دارم را زیر برف پاکن دلت خواهد گذاشت !

 

به اندازه ی تمام بوسه های بی پاسخی که ماهی به دریا میزنه

دوستت دارم . . .

شاید قانون دنیا همین باشه

تو صاحب آرزویی باشی که شیرینی تعبیرش ازآن دیگریست.

 


عکس های زیبا (50)

ﻳﻪ ﻭﻗــــﺘﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔــــﺮﻓﺘﻪ...

ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﻱ...

ﺁﺭﻭﻡ ﻧـﻴﺴﺘﻲ...

ﺩﻟﺖ ﺑـــﺮﺍﺵ ﺗـﻨﮓ ﺷﺪﻩ...

ﺣــــﻮﺻﻠﻪ ﻫـﻴـﭽـﮑﺴﻮ ﻧــــﺪﺍﺭﻱ...

ﺑﻪ ﻳــﺎﺩ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻱ ﺑﻴﻔﺖ...

ﮐـﻪ ﺍﻭﻥ ﻫــﻤﻪ ﻱ ﺑﻲ ﻗــــﺮﺍﺭﻱ ﻫــﺎﻱ ﺗــــﻮ ﺭﻭ ﺩﻳــــــﺪ...

ﺍﻣـــــــﺎ....

ﭼـﺸﻤـﺎﺷـﻮ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓــﺖ....

....

 

 

 

دوستای گلم دوستتون دارم ولی اگه نظر بذارین بیشتر تر تر دوستون دارمااااااااااااااااااااا

 

http://up.shamsipour-ac.ir/uploads/images/1391/dey/1359034499441.gif


 
 

يک پسر کوچک از مادرش پرسید؟ چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من یک زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی فهمم. مادر گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای هیچ چیز گریه می کنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمیدانست که چرا زنها بی دلیل گریه می کنند.
بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند. او از خدا پرسید چرا زنان به آسانی گریه می کنند؟
خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم میخواستم موجود بخصوصی باشد بنابراین شانه های او را آنقدر قوی آفریدم تا بار همه دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه هایش آنقدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد. من به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند.
به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد. به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد. این اشکها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد. او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد. خدا گفت: می بینی پسرم. زیبایی یک زن در لباسهایی که می پوشد نیست. درظاهر او نیست و در شیوه موهایش نیست و بلکه زیبایی یک زن در چشمهایش نهفته است. زیرا چشمهای او دریچه روح اوست. و در قلب او جایی است که عشق او به دیگران در آن قرار دارد
.



m

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 260
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 262
بازدید ماه : 442
بازدید کل : 16475
تعداد مطالب : 975
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 2