گروه هنری ستاره شب
گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما
 
 
سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

04

حکـــــــــــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…

 

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…

 

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…

 

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…

 

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…

 

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…

 

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

 

 لعنت به نگاهی ؛

که نمیدانی معنایش رفتن است ،

یا ماندن ... !!!

 

عشق من!چرا به من نمیرسی!؟

چشم هایم در اتش هراسی سرخ می سوزد

برگرد و برای یافتن من به سرزمین دلم بیا

بیا و هراس را از چشم هایم بگیر

اینچا بی تو هیچ ابری نمی خندد

مدت هاست صدای خندیدنشان را نشنیده ام

من بی تو با این  پاییز چه کنم؟!

هوا دلگرفت و سنگین, عصرها سردو اندوهناک

درخت ها پژمرده و غمگین و اسمان دلتنگ و بارانی ست

من این پاییز را نمیخواهم

تو نیستی اینچا پاییز است برگ ها همه از دوری تو ریخته است

باد درخت ها را ازار میدهد

من پاییز نبودنت را نمیخواهم

برگرد و حجم اندوهناک این پاییز وحشتناک را

از فصل های زندگی ام پاک کن

من این پاییز را نمیخواهم!

شیشه اش میشکند

یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست؟

دیگری میپرسد شیشه ی پنجره را باد شکست؟

...یک نفر میگوید شاید این رفع بلاست.

دل من سخت شکست.

هیچ کس هیچ نگفت که دلش را چه کسی بود شکست.

غصه ام را هیچ کس نشنید.

از خودم میپرسم

ارزش قلب من از شیشه هم کمتر بود؟؟؟

 

اي کاش باور مي کرديم که … مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم

اي کاش باور مي کرديم که … گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي

اي کاش باور مي کرديم که … راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است

اي کاش باور مي کرديم که … زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند

اي کاش باور مي کرديم که … پول شخصيت نمي خرد

اي کاش باور مي کرديم که … تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند

اي کاش باور مي کرديم که … خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم

اي کاش باور مي کرديم که … چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد

اي کاش باور مي کرديم که … اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان

اي کاش باور مي کرديم که … وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد

اي کاش باور مي کرديم که … هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم

اي کاش باور مي کرديم که … زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم

اي کاش باور مي کرديم که … فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

اي کاش باور مي کرديم که … آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم

اي کاش باور مي کرديم که … لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد



m

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 131
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 133
بازدید ماه : 313
بازدید کل : 16346
تعداد مطالب : 975
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 2