
من بغض كردم , آسمان باريد , خاك كوچه ها تر شد
پرهای ِ رفتن نم کشید و عقده ی پرواز بدتر شد
مد شد لباس پركلاغي , بندها در شهر پر بودند 
بالاتر از رنك سياهي . . . رو سياهي ها ميسر شد
سقراط ها در کوچه های فلسفه بی گفتگو ماندند
بازار آگوراست , جام دیگری , آیا مقرر شد ؟
بر هر سپید ِ دفتری ميدانی از جنگ ِ جهالت هاست 
نون والقلم ..... گل واژه های ذهن شاعر شکل ِ خنجر شد
قابیلیان ِ مصلحت با منطق هابیل در جنگند 
تا پرده ها از قصه بالا رفت خون خواه برادر شد
طوفان شد و قران بروي نيزه ها دائم ورق مي خورد 
ما عاصی ِ این عمرو عاصی که در این بیغوله داور شد
چندان حكومت ها نظامي نيست اما انفعالي هست 
معراج , وقتی آخر ِ این پله های گنگ ِ منبر شد
شاید خدا از کعبه هجرت کرد وقتی با دل سنگی
دور حرم گشتیم و روی قبله مان یک سمت دیگر شد
ما در طواف نفس خود هستیم و راه خانه پیدا نیست
سعی صفا و مروه مان, سگ دوزدن های مکرر شد 
برزخ همین دنیاست اینجایی که هضم و باورش سخت است
وقتی زبان کفرو ایمان , هم زمان , الله اکبر شد 
m
نظرات شما عزیزان: