گروه هنری ستاره شب
گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما
 
 
دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

عشق  
عشق خيس شدن دو دلدار در زير باراننيست...عشق اينست که من چترم را روي دلدار بگيرم واو نبيند....نبيند وهرگز نداند که چرا در زير باران خيس نشد.....
 
نگاه  
سعي نکن عظمت در نگاه توباشد.....................
سعي کن عظمت در آن چيزي باشد که به آن مينگري..........
 
 
از خدا خواستن  
از خدا خواستن شجاعت است بدهد نعمت است ندهد حکمت. از بنده خواستن حماقت است بدهد منت است ندهد ذلت
 
 
سخني از ناپلئون   
هرگز اشتباه نکن ....

اگراشتباه کردي ... تکرار نکن
اگر تکرار کردي ... اعتراف نکن
اگر اعتراف کردي ... التماس نکن
اگر التماس کردي ... ديگر زندگي نکن
 
 
ژيد  
عظمت واقعي در آن نيست كه هرگزسقوط نكنيم ؛ بلكه در آن است كه هر بار سقوط كرديم، دوباره برخيزيم . ( ژيد)
 
 
 به دلمون ياد بديم  
ما نمي تونيم به دلمون ياد بديمكه نشكنه ولي ميتونيم به دلمون ياد بديم كه اگه شكست لبه هاي تيزش دست اوني رو كه شكستش نبره .
 
 
دنيا  
دنيا دو روز است
يک روز با توو روز ديگر عليه تو
روزي که با توست مغرور مشو و روزي که عليه توست نااميدمگرد
زيرا هر دو پايان پذيرند

امام علي(ع)
 
 
وصال  
مي گويند لذ تي كه در فراق است دروصال نيست

چون در فراق شوق وصال است و در وصال بيم فراق......
 
 
خوشبختي
لحظات را طي کرديم تا به خوشبختي برسيم اما وقتي رسيديم فهميديم خوشبختي همان لحظات بود

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

زيباترين واژه بر لبان آدمي واژه "مادر" است. زيباترين خطاب "مادر جان" است. "مادر" واژه ايست سرشار از اميد و عشق. واژه اي شيرين و مهربان که از ژرفاي جان بر مي آيد.



تقديم به مادر که سرودن از عشق بدون او هدر دادن واژه است و بس.

براي آنكه هيچ وقت ذره اي از خوبي هايش را سپاس نتوانم گفت:
اين روزها، روز توست. اما اي كاش مي دانستيم كه هر روز،روز توست.
از تو نوشتن، قلمي توانا و هنري بيتا را طلب مي كند كه مرا توان آن نيست. تو بزرگتر از آني كه قلم شكسته چون مني ياراي صعود به بارگاه آسماني ات را داشته باشد و فخر خاكساري درگاهت و رفيع تر از آني كه بتوانم از لذت اغوايش دل بكنم مادر.
چه كنم كه بيان حق شناسي سزاوارانه ات را ندارم.انديشه قاصرم و قلم الكنم ناتوانتر از آني است كه بتواند فرشته اي چون تو را بستايد يا به اداي تكليف چشمه اي از درياي والا مقامت را بشايد مادر.
چه كنم كه توشه اي بيش از اين در چنته ندارم پس سخاوتمندانه همين دلواژه هاي نارسم را بپذير و هماي سعادت ستايشت را بر شانه هاي لرزانم بنشان مادر.
گفتن از كسي كه مدار روح اتگيزترين گل واژه ها در زيبا ترين نوشته ها ،شعرها،قصه ها، سرودها و سخن وري و همه هنرهاي عالم بر محور خورشيد است چه سخت مي بايد.
به راستي چگونه مي توان از عالم آدم سخن گفت اما از سمبل همه ي زيباي هايش يعني تو روي برتافت مادر.
چگونه بدون الهه هستي بخش وجود تو بايد دل باخت و دلدار بود، ائين مهروزي آموخت و رسم پاكبازي فرا گرفت؟ گونه رفيق توفيق شد و صبوري پيشه كرد و ارج شرف را ميزان زد؟ زنگار روح و جسم را شست و راز روح پرنياني آدمي را بر شاخسار گلستان خلقت دريافت؟
تنها نه به خاطر بهشتي كه به زير پاي توست. نه به خاطر نسلي كه زاده ي توست. نه به خاطر لالايي هاي دلنوازت. نه به خاطر سرشت مهرآگيني و عشق ورزيت.. نه به خاطر قلب پاكبازت و زيبايي نازكي خيالت و يا تردي روح دلنوازت. نه به خاطر خونواره ي چشمان اشكبارت. نه به خاطر ... تو را مي ستايم، بلكه مغرورانه منتت را مي كشم. دوسستت دارم و بر تو مي بالم مادر.
مي خواهم بداني كه بهار آرزوهايم به كرم ميزباني كريم تو گل افشاني مي شود و رزق و روزي ام از بركت دعاي خلوت تو رونق مي گيرد و خزان روياهايم تنها به جفاي غفلت از تو فرا مي رسد مادر.
كاش مي توانستم به خون خود قطره قطره بگريم تا سرسپردگي هم را به خود باور كني و سبزي همه عمرم را فداي يك تار موي سپيدت كنم مادر.
كاش نقاب سينه ام را مي شكافتي و به قلبم كه از خون دل توست، مي رسيدي و در واقعيت كوچك من ، حقيقت بزرگ خود را مي يافتي مادر.
كاش عمود كمرم مي شكست تا عصاي كج شمشاد قامت خميده ات باشم مادر.
و اي كاش............ ......... ...

اميدوارم همه مادرهاي دنيا سالم و شاد باشند و همه ي
مادرهاي رفته جنت مكان و خلد آشيان.
- ما خلیفه ی خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

- آنکه خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.

- خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

- بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

- روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.

- برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

- شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

- به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

- چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

- امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

-اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

- وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

- آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشه ی من و تو.

- خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.

- خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گرساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

  ************************

                                کفاره گناهان بزرگ

         به فریاد مظلوم رسیدن و غمگین را آسایش بخشیدن است.

                     ************************

                         آنسوی ناآرامی ها خدایی هست

                   که داشتنش، جبران همهء ناکامی هاست.

                     ************************

      تنها خداوند است

 که از نشان دادن خورشیدش در هر  روز صبح، هرگز خسته نمی شود.

                     ************************

                                 آنگاه که تنها شدی

         و در جستجوی تکیه گاه مطمئن بر امدی، بر ما توکل نما

                                     (سوره نمل).

                     ***************    خداوند، دوست داشتنش را،

         بهشتش را، عشقش را، به بهانه ای می دهد، نه به بهاء.

                     ************************

                         ای کسانی که ایمان آورده اید،

      چرا قولی می دهید و سخنی می گویید که به آن عمل نمی کنید.

*********

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:9 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

خداوندا به من بیاموز:

                    دوست بدارم کسانی را، که دوستم ندارند

                   عشق بورزم به کسانی، که عاشقم نیستند

                محبت کنم به کسانی، که محبتی در حقم نکردند

                   بگریم با کسانی، که هرگز غمم را نخوردند

    و بخندم با کسانی، که هرگز شادیهایشان را با من قسمت نکردند.

       خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را

                 که نمی توانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم

         آنچه را که می توانم، و دانشی که تفاوت آن دو را دریابم.

                     ************************

                  بیاییم در هر سپده دم که برمی خیزیم و بالهای

      قلبمان را می گشاییم، سپاس گوییم خداوندی که یک روز دیگر

                  از حیات عشق را، به ما ارزانی داشته است.

     ************************

           ای انسان، چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت

                                 مغرور کرده است؟

                       ثروت بیکرانت؟ دولت بی پایانت؟

         زندگی جاویدت؟ قدرت لایزالت؟ به کدامین هنرت می بالی؟

                     ************************

               خداوند راز خوشبختی را در قلب انسان جای داد

      تا به راحتی به آن دست یابد اما افسوس که انسان به آخرین

                        جایی که رجعت می کند قلبش است.

    خداوند به زبان تو سخن می گوید و در تو می گذرد

         و فرصتی تپنده است در فاصله میلاد و مرگ تا معجزه را

                            امکان عشوه بر دوام ماند.

                     ************************

              خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی دارم که تو

          در عرش کبریایی ات نداری، من چون تویی را دارم و تو،

                                 چون خودی را نداری.

                     ************************

                       بارالاها :

              به قدرت بی کرانت مرا یاری ده تا به دست اورم

         آنچه را که نمی توانم فراموش کنم، و فرامش کنم آنچه را

                          که نمی توانم به دست آورم.

                     ************************

                                        ای انسان:

                    چه بسیار بلاها که به واسطهء محبتم

           از تو دور کردم و تو ندانسته، به دشنمی ام برخاستی.

                     ************************

     بدانیم و آگاه باشیم که همه ما انسانها دیر یا زود

        از خواب گران زندگی دنیا، به تازیانهء مرگ بیدار می شویم.

                     ************************

                هرگاه خداوند تو را به لبهء پرتگاه هدایت کرد

        به او اعتماد کن، چون یا تو را از پشت می گیرد، یا به تو،

                              پرواز کردن را می آموزد.

                     ************************


                     ************************

 

                                رایحهء مهر الهی،

     همیشه به انسان نمی رسد، بکوشیم از مسیر آن، فاصله نگیریم.

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:8 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.

براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده.

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.

براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.

براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن.

براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير.

براي عشق وصال كن ولي فرار نكن.

براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن.

براي عشق بمير ولي كسي رو نكش.

براي عشق خودت باش ولي خوب باش.

امروز را دریاب !

 

این زندگی است و جوهر حیات

 

در طول مدت کوتاه ان تمام واقعیت های زندگی ما گنجانده شده است :

 

موهبت رشد

 

شکوه جنبش

 

وجلوه ی زیبایی .

 

اری دیروز جز خاطره ای بیش نیست و فردا فقط یک رویاست .

 

اما اگر امروز را خوب زندگی کنی

 

تمام دیروز هایت به خاطره ای خوش

 

وتمام فردا هایت به رویاهای امید تبدیل خواهند شد .

 

بنابراین امروز را خوب دریاب

 

امروز سراغاز طلوع است .

 

پروردگارا ارامشی عطافرما تا بپذیرم

انچه را که نمی توانم تغییر دهم

شهامتی که تغییر دهم انچه را که می توانم

وبینشی که تفاوت ان دو را بدانم

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:7 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

روزي دروغ به حقيقت گفت : مــــيل داري با هم به دريـــا برويم و شنـــا کنيم ،
...............
حقيقــت ساده لــوح پذيرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتي به

ساحل رسيدند حقيقت لباسهايش را در آورد . دروغ حيلــــه گـــر لباسهاي او را پوشيد

و رفت . از آن روز هميشه حقيقت عــــريان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس

حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شود.

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:4 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

عشق
 
 

شكل هاي بسيار دل انگيزي دارد

مثل گل سرخ

در دست دختري زيبا

مثل ماه

بالاي كلبه اي برفي

اما من

گوش بريده ونسان ونگوگم

شكل تلخي از عشق.

 

چه موجود عجيبي است اين انسان
وقتي صدايش مي کني، نمي شنود
وقتي به دنبالش مي روي، نمي بيند
وقتي دوستش داري، به فکرت نيست.
اما...
وقتي مي شنود که ديگر صدايت گرفته
وقتي مي بيند که خسته در راه افتاده اي
وقتي به فکرت هست، که ديگر نيستي
نگاره: ‏چه موجود عجيبي است اين انسان
وقتي صدايش مي کني، نمي شنود
وقتي به دنبالش مي روي، نمي بيند
وقتي دوستش داري، به فکرت نيست.
اما...
وقتي مي شنود که ديگر صدايت گرفته
وقتي مي بيند که خسته در راه افتاده اي
وقتي به فکرت هست، که ديگر نيستي‏
حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت 
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید ،اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود.

چقد باید بمونم تا بشه عشقت فراموشم؟
لباسم بوی تو میده ،دیگه حیفه نمی پوشم
واسم عادت شده حتما،که عطرت رو تنم باشه
یا حتی بعد هر دعوا،گناهت گردنم باشه
دلم لک می زنه واست،
زمانی که ازم دوری
ولی در خاطرم هستی دیگه اینجاشو مجبوری
اگه حرف ،حرف من باشه هنوزم مرد و مغرورم
ولی...
میرم تو خوش باشی ،منم اینجاشو مجبورم..

کاش کسی یاد معلم ها می داد :

اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند ؛
وقتی هنوز احترام به همه‌ی شغل ها را و
افتخار به همه‌ی پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند !

حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم می‌خورد ، بماند …

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

سخت است یکرنگ ماندن در دنیایى که مردمش براى پررنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی قلب خدا می شکند

صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو ...

 

سه چیز درزندگی هیچ گاه باز نمیگردد:
زمان کلمات و موقعیت ها

سه چیز در زندگی هیچ گاه نباید از دست بروند:
ارامش امید ارزو

سه چیز در زندگی هیچ گاه قطعی نیستند:
رویاها موفقیت شانس

سه چیز در زندگی از با ارزش ترینها هستند:
عشق اعتماد به نفس و دوستان

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:2 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

 

چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.

چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.

چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.

چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.

چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم.

چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

 خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

 که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

 برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

 تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای

k


دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 17:1 ::  نويسنده : سید معین طباطبایی

 

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛

 به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.

 وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!

مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم

 

به زندان جفایت هم کشانی دوستت دارم

 

به پیش خلق  اگرنتوان حدیث عشق را گفتن

 

درون سینه تنگم نهانی دوستت دارم

 

ز چشمان تو سوگند ای گل زیبا بر او چند

 

سزاوار حریم خود بدانی یا ندانی دوستت دارم

 

به جرم عشق تو صد زخم کاری بر جگر دارم

 

جگر سهل است اگر خونم فشانی دوستت دارم

 

بزن زخم جگر بر دل ندارم شکوه ای ای گل

 

اگر در لیحه ی خونم فشانی دوستت دارم

 

چه حاصل از جفا کردن چه سرد است قهر ورزیدن

مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم...


دوستت دارم

k


درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 303
بازدید دیروز : 3268
بازدید هفته : 3582
بازدید ماه : 3744
بازدید کل : 27392
تعداد مطالب : 975
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 2